اوخ شدم زنبور نیشم زد!
هفته ی قبل رفتیم سه هزار( ییلاق شهسوار) . خیلی خیلی خوش گذشت. دو هفته قبل نامزدی دایی رهی بود با بهار جون و خلاصه جمعه با خاله بیتا و خاله میترا و دایی رفتیم گردش. رودخونه ی سه هزار آبش یخ بود(-۲). محشر بود اما آخرش دو تا مصدوم داشتیم: امیر و پارسا. هر دوتاشون رو زنبور نیش زد . امیر رو سرش و پارسا زیر پلکش. چه ناز کشونی داشتیم تا ساکت شن. مسافرهای بغل دستمون هندونه ی خنک آوردن براشون. کلی هم گوجه سبز تو مشتاشون گرفتنُ و هی میگفتن شما نخوریدو شما... تا حالا فقط تو کتاب زنبور دیده بود اما الان دایم داره از تجربه اش حرف میزنه. مامان فداش ...